مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
آنکه تو را جدا شده از آتـش آفـرید اصلاً تو را برای مباهـاتـش آفـرید خالق برای زینتِ چشمِ جـمال خود حوریّه خلق کرد ز نور جلال خود عرش خدا بدون تو گنجینهای نداشت بیروی تو بهشتِ حق آئینهای نداشت ناز تو را ز جـنـس نـماز آفـریدهاند نـام تـو را بـرای نـیـاز آفــریـدهانـد محراب، محو روح نماز تو فاطمه ست سجاده،غرق راز و نیاز تو فاطمه ست با اینکه بود قامت تو عرش را اَمان مادر،چه شد که سهمِ تو شد قامتی کمان فـرمود تا اَبد ز تو آتـش بُـریـده شد اما چه شد که حرمتِ نامت دریده شد با نار و نور، سِنخیتی از ازل نبود نـور تو غـیرِ روشـنیِ لَـم یزل نبود زهرا شدی که زهرۀ بیت علی شوی روزی سه بار پرتو ربِّ جلی شوی آری برای یاریِ دین، کردهای قیام آمـد تـوانِ فـاطـمـیاَت یـاری امــام تو با حمایت از ولیات، حرف حق زدی روزِ دفاع از علیات، حرف حق زدی وقتی رضای فاطمه باشد رضای حق سیلی زدن به فاطمه باشد جزای حق؟ سیلی اگر به صورت مادر زند کسی سیلی بسا به چهرۀ دختر زنـد کسی حوریّهای خـدا نکـند پـشت در رود یا پشت در خـدا نکـند بیپـسر شود مادر که لِه شود بدنش از فشار درب حتماً رود تن پسرش زیر سُـم اسب زیر لگد اگر ز جفا پهلویی شکست باید شنید، شمر روی سینهای نشست مسمار اگر به سیـنه مـادر فرو رود سرنیزههای کرب و بلا تا گلو رود |